زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اصغر علیهم السلام
اگـرچه تو بیتـابِ آبـی، بـمان تــو آرام قـلـب ربــابـی بـمـان تو هـمـنـام با بـوتـرابـی بـمان علی جان مبادا بخـوابی، بمان تو دیگر دلم را نسوزان، علی چه کرده لب خشک تو با حسین که اینجا شده از وسط، تا، حسین نگـفـتی تو یکـبـار: بابا حسین اگر خسته جانی بگو یا حسین تو آرام جـانی نـده جـان، علی چونان گرگ ازهر طرف میزنند عروسی گرفتند و دف میزنند برای کـمـانـدار، کـف میزنند همیشه به قـلب هـدف میزنند گـلی را به همراه گـلدان، علی ببین مرگ من را دعا میکنند ببـین حرمـله را صدا میکـنند چه تـیـر بـزرگی رها میکنند علی جان سرت را جدا میکنند ذبیح من ای پور عطشان، علی حسودند و زنگ خطر میزنند تو از بس قشنگی نظر میزنند سه شعبه به قـلب پدر میزنند گلوی تو را سر به سر میزنند گلوی خودت را بپوشان! علی مگر وقت هـل من مبارز شده مگر کشتن طفـل، جایـز شده؟ چرا رنگ قـنداقـه قرمز شده؟ پدر پـیـش درد تو عاجـز شده تو ای ماهی سرخ بیجان، علی اگر قلب من را تو راضی کنی بخـندی و با خـنده نـازی کـنی تو را میبرم خیمه، بازی کنی به شرطی که کمتر تلظّی کنی دعا میکنم بـهـر بـاران، علی نبـاشی دل ما تـرک میخورد و بر چهره آب، لک میخورد دل عرش سنگ محَک میخورد نباشی رقـیه کـتـک میخـورد تـسـلای قـلب یـتـیـمـان، عـلی |